آدم خـــودشـــم بـــخواد فـــراموش کـــنه . . .
یـــادگــــاری هــا و خــاطــره ها نمــــیذارن . . .
میزان دوســــت داشتن آدما رو ...
از مقـــــدار توجهشون به خـــودتون بفهمید ...
وگرنه حــــرف رو که همه میزنند...
اگر زندگانی برای باور كردن و دوست داشتن است ...
من مدت ها باور كرده ام و دوست داشته ام ....
مدت ها راست گفته ام و دروغ شنیده ام ...
حال بس است .
"نیما یوشیج"
لحظه قشنگیه وقتی که یواشکی برگردی تا بتونی عشقتو نگاه کنی ،
بعد ببینی که اون ، دستاشو گذاشته زیر چونه اش و زل زده بهت....
ابراهــیم نیستمـــ امـــــا
کودکـ ـ ـ ـ ـ ـ درونـ ـ ـ ـ ـم را قربــــــانیِ کــســی کردمـــ
که ارزشـ ـ ـ ـ ش کـــ ـمتر از یـــک گوســفنــد بــود.
غیر از “مرگ”
چیز دیگری جدایمان نمی کند
این قرار اول من و تو بود
بعد ، ما “جدا” شدیم
“مرگ” “دیر” کرده بود . . .
هیـــــچوقت کســی رو پــس نــزن کــه ,
دوستــ♥ ــت داره ... مراقــــــبته ...
و نگرانــــــــــــت میشــه ...!
چـــون یــک روز بیــدار میشـــی و میبینــی ...
مـــــــــاه رو از دســــت دادی ...
وقتــی که داشــتی ســـــــتاره ها رو میشـــمردی ......!
چــِــقــَـدر بـــــآیــَـد بــُــگـــَـذَرَد ؟؟؟
تـــــآ مــَـن
دَر مـــُـــرورِ خــــآطــِــرآتــَـــم
وَقـــــتــی اَز کــِــنــارِ تــُــو رَد مــــی شـــَــوَم .
تــَــنــَـم نــَـــلــَـــرزَد …
بــــُـــغـــضــَــم نــَــگـــــیــرَد …
اصـــــلا به روی خـــودم هـــــم نمے آورم که نیـــستی
هـــــر روز صبـــــح
شـــماره ات را مےگـــیرم
زنـــــی می گوید: دســتگــاه مشـــترک …
حرفــــش را قــطــع مےکنم
صدایـــت چرا انقـــدر عـــوض شـــده عزیـــزم؟
خوبی؟ ســــرما که نخورده ای؟
مے دانی دلـــم چقـــدر بـــرایـــت تنـــگ شـــده است؟
چنـــد ثانیــه ای ســـکوت مے کنم
من هـم خـــوبم
مزاحــمت نمے شوم
اصـــلا به روی خـــودم هـــم نمے آورم کـه نیــســتی !
دلتنگ روزهاي با تو بودن
من صدايت كنم "عشقم"
و تو بگويي "جونم"
و من سيرنشوم از اين جانم گفتن هايت
و باز صدايت كنم و باز صدايت كنم...
روزهاي خوب چه زود تمام مي شوند
حال امروزهای من انقدر بد هستن
که نه حوصله کاغذ و دارم نه قلم
فقط دلم میخواد
بخوابم
یه جایی نزدیک تو
ولی فراموش بشه بیدار شدن
فقط بخوابم
همین
چقدر کم توقع و ساده اس آرزویم!!!!
چه چیز در این دنیا...
غریبانه تر از دخترکی است که تنهایی اش را
بغل میکند!
میبوسد!
اما حاضر نیست دیگر کسی را دوست داشته باشد
خوشبختی یعنی …
داشتن کسی که بیـــــــشتر از خودش تــــو رو بخواد و
بیشـــــتر از تــــو هــیــــچــــی نــخوآد
با کسی رابطه ی احساسی بر قرار کن که
نه تنها افتخار میکنه که تو رو داره
بلکه حاضر هر ریسکی رو بکنه
که فقط کنار تو باشه !!!
امشب یهو دلم کودتا کرد
تورو میخواست
سرم رو کردم زیر بالشت
آروم ب دلم گفتم
خفه شو…
دوره دموکراسی گذشته
میزنم لهت میکنم…
کم می آورمت این روزها
خودت که باشی لحظه به لحظه کنارم.
قدم هایت را که پا به پا برویم
تا ته خیابانهای باران زده پاییز.
دستهایت را که حلقه کنی در دستهایم.
شانه ات را که سنگینی سرم را بر آن تکیه دهم
و چشمهایت
چشمهایت را که نگران اشکهای
محو شده ام در باران باشد
وقتی زنی دیوانه وار با تو بحث میکنه خوشحال باش
یعنی هنوز دوست داره
یعنی براش مهمی
یعنی رو تو حساسِ
یعنی روت غیرت داره
یعنی می خواد تورو دیوانه
بترس از سکوت زن
چون نشانه پایان توست
زنی که سکوت کرد یعنی تورو برای خودش تموم کرده
دوسـت دارم بارها مـزه ی لـبانت را بچـشم !
طـعم تلخی دارد !
اما هـمین که با شـیرینی لبانم حـل میشود دلنشین است . . .
چـشمانت را دوست دارم
چـشمانی که به رنـگ عـمق شـب است
و این شـب چـقدر مـرا آرام میکند !
صـدای مـردانه ات دلم را میلرزاند
گوش هایم همیشه به انتظار شنیدن حرف هایت می نشیند . . .
دسـتان بزرگ و قوی ات
مـرا یاد یک واژه می اندازد
و آن هم ” امـنیت ” است . . .
آآغـوشت همچون دریـایی پـر تلاطم است
و مـن
چـقدر غـرق شدن در این دریـا را دوست دارم . . . !
تـ ـو فـقط مـرد من بـمان
و مـن
هـم قـول میدهم تا ابـد
بـانوی تـمام لحظاتت باشم . . .
قلب شما در سکوت و آرامش ،
به اسرار روزها و شبها شناخت می یابد ولی گوشهایتان در حسرت و آرزویند
که آوای چنین شناختی را که بر قلبهایتان فرود می آید ،
بشنوند .
شیشه های شکسته تعویض می شوند …
پل های شکسته ، تعمیر …
آدم های شکسته ، فراموش !!!
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم…
یه دل گرفته…
یه زندگی پر از خالی…
من سرشارم از تنــهایـــــــــی…
من دلــــم گرفته است
هر چـــــه می روم نمی رسم
رد پــــای دوست ...
کــوچه بـــاغ عشــق ...
سایبان زنــــــدگی کجاست ؟؟؟؟
کہ سنگینے ردپاهایم را در درونت حس مے ڪنی ؛
ردپاهایے ڪہ دور مے شوند ...
و ایـטּ سنگینے ،
از هر چیزے طاقت فرساتر خواهد بود !..
ϰ-†нêmê§ |