99669999996669999996699666699666999966699666699
99699999999699999999699666699669966996699666699
99669999999999999996699666699699666699699666699
99666699999999999966666999966699666699699666699
99666666999999996666666699666699666699699666699
99666666669999666666666699666669966996699666699
99666666666996666666666699666666999966669999996
1.) دکمه ctrl + f رو فشار بده
2.) توش عدده 9 رو بنويس
3) بعد رو دکمه Highlight all. کليک کن ...
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
هر شب به آسمان خیره میشوم و با ستاره ها درد و دل میکنم
من میگویم دوستم نداشت مگر نه ؟؟؟
ستاره هم چشمک میزند …
میگویم با دیگری خوش است مگر نه ؟؟؟
باز هم چشمک میزند …
میگویم من برم راحت میشود مگر نه ؟؟؟
باز هم چشمک میزند …
و بعد سکوت میکنم …
بُگــــــــــــذار زمــانـــــه از حِـســـادتــــــــ بتـرکَــد
عشــق یعنــی:اختیــار بــدی کــه نــابــودت کنــد
امــا
اعتمــاد کنــی کــه ایــن کــار را نمــی کنــد . . .
کاش می شــــد " فقــــط " ، تو را داشته باشــــم....
خدا هـــــی بپرسد : خوب ، دیگر چه ؟؟!
من بگویـــم : هیچ ، هـــــمین کافیـــــــــست !!!
شب را دوستـــ ــ ـ دارم …!
چرا که در تاریکـــ ـی ..
چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!
و هر لحظــــــــ ـه ..
این امیـــــ ـد ..
در درونــــــ ــم ریشه می زند …
که آمده ای ..
ولی من ندیده ام!
یه عکسه داستانی
که مثله کارتون میمونه
قشنگترین عکسی هست که تاحالا دیدم
زندگی یه پسر هست که
ازدواج میکنه بعد میره جنگ.....
دلتنگم و این درد کمی نیست،
که پشت هیچ خط تلفنی
صدای تو نیست
دلتنگم و این درد کمی نیست
که رو برمیگردانم و
جای تو خالی است ....
اشــــتــــبــــآه از مــــن بـــود
کـــــســــی را پـــــاشــــویــــــه مـــــکــــردم
دلتنگم
دلتنگ روزهای باتو بودن
من صدایت کنم "عشقم"
وتو بگویی "جونم"
ومن سیرنشوم ازاین جانم گفتنهایت
وبازصدایت کنم وبازصدایت کنم.........
روزهای خوب چه زود تمام میشوند
می خواهمـــــــ اعتـــــــراف کـــنــــم !
دیگــــــر نمی توانـــمـــــ ؛ خسته امــــــ ...
مـــن امانتـــــــ دآر خوبــی نبودم ...
مـــــــــرا از من بگــــیـــر ... مالــــه خــــودت ...
مــــن نمی توانــــــم نگهــــــش دارم ... !!!
بوي پاييز مي آيد!
بوي تو ،
بوي من
بوي عشق!
بوي تازگي،
بوي باران
بوي آرزو،
بوي مهر و مهرباني...
پاييز با تمام عاشقانه هايش مي آيد و من...
دلم قدم زدن ميخواهد
از اينجا تا خود خود " تو "...
دلم بدجور بى تاب پاييز است
دلم بالکني مي خواهد رو به جنگل...
يک ميز و صندلي دونفره
گلداني پر از نرگس
و کمي باد خنک...
يک فنجان بزرگ قهوه تلخ
باکمي کيک عصرانه...
جرعه اي من
جرعه اي تو
و سکوت....
در روزهاي پاييزي
از نيمکت هاي خالي پارک عبور مي کنم
يک به يک
تا به نيمکت آخر برسم
شايد که تو به انتظارم نشسته باشي...
و برايم آغوش و بوسه و عطر باران بياوري....!
امروز پاييز را در نسيم خنک بيقراري ديدم
و عطر خاطره ها...
بايد عاشق بود و پاييز را ديد
بايد " تو " باشي و من پاييز را پاييز ببينم....
گاهی که خیلی غمگین میشوم
گریه نمیکنم
فقط لبخندی کش دار و تلخ به گذر زمان و مختصات مکان حواله میدهم
و بی مهابا پاهایم را تکان میدهم
و خیره به دیوار سفید همیشگیِ روبه رویم میشوم
و پوست لبم را می کنم تا خون بیاید
و موهایم را دور انگشتانم حلقه میکنم
و کنج اتاق می شود خلوتگاهم !
گاهی که خیلی غمگین میشوم
خودم را نوازش می کنم در اوج تنهایی
و خود را در آغوشِ خود رها میکنم
دستانم را لمس میکنم تا بدانم که هستم
و فراموش نشده ام
نمرده ام !
گاهی که خیلی غمگین میشوم
مدتها خود را در آینه مینگرم !
زندگــــــــــــی ِ من …
قصهء رقـــــاصـــه ایست …
که شباهنگام …
در غلظت ِ مه آلود ِ بندری …
پا برهنـــــــــه ….
فلامینـــــکو می رقصد…
ϰ-†нêmê§ |